دفتر خاطرات منو عشقم

خانـ ه لینـ ک ایمیـ لـ پروفایـ لـ طـراح

سلااااااااممممم اومدم 1 جایی رو بهتون معرفی کنم

سمت چپ وبلاگ تویه لیست روزانه نگاه کنید نوشته کلبه عشق

روش کلیک کنین ضرر نداره هااااااا وبلاگ دیگه ی منو عشقمه

جمله هایییه ک واسم فرستاده 

لطفا نظر یادتون نرهههههه ..........

نظرات تبلیغی هم حذف میشن ...

خوش اومدین

 

 


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 21 / 2 / 1398برچسب:, ساعت 10:26 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

یک شنبه 95.3.23

امروز بعد تقریبا یک ساااال یاده دفتر خاطرات مجازیمون افتادم نظرای اولیه رو خوندم که همه میگفتن

 

تهش تلخیه و عشقای مجازی به درد نمیخوره و اینا البته بماند که یه سریا هم واسمون ارزوی خوشبختی کرده بودن

 

تو این یه سال من و حسینم از هم جدا نشدیم که هیچ عشق بینمون هم بیشتر و بیشتر شده کلی اتفاقای بدو خوب افتاده

واسمون

 

از اون خاطره های بدمون بگذریم بریم سراغه خوب خوباش

 

اول اینکه من و عشقم هردومون دانشگاه قبووووول شدیییممممم هورااااااا من میشم خانوم وکیل و حسینمم مهندس معمار

 

دوم اینکه بعد گذشتن یه ترم اقاییم دانشگاهشو انتقال داد به یه دانشگاه نزدیک دانشگاه من

 

سوم اینکه هر هفته دوبارررر با هم میشد این ترم برگردیم خونه

 

خلاصه کلی کلی خاطره خوب واسمووووون افتاد و کلیییییی با هم بیرون رفتیم خیلی دوست دارم این وبو ادامه بدم اما چکار

 

کنم که حوصلش اصلن نیس اما سعی میکنم بهترین خاطره ها رو حتما اینجا بنویسم

 

البته اگه یادم نره


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 23 / 3 / 1395برچسب:, ساعت 8:55 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

دوشنبه    93/10/23

یه روزه عالی دیگه کنار عشقم داشتم

اونروز تصمیم گرفتیم بریم سینما با هم دیگه تو ی تجریش قرار شد هم دیگه رو توی

مترو ی امام خمینی ببینیم و تا تجریش با هم بریمم الهی فدا عشقم بشم کلی منتظر

من موند تا من برسم بعدش هردو با هم سوار شدیم کلی تو مترو زندگیم منو خندوند و

کلی حرف زدیییم با هم تا رسیدیم به تجریش و سینمااا کلی هم تو سالن سینما منتظر

موندیم تا سانسش شروع بشهه  حسینم دوتا نسکافه هم خرید که با هم بخوریم وقتی

فیلم تموم شد با عشقولیم اومدیم بیرون و رفتیم یه چرخی تو پاساژ تجریش زدیم اول با عشقم

رفتیمم ساندویچی و دوتا چیزبرگر غذایی که من خیلی دوست دارم و گرفت و با هم خوردیم

اولییییین ناهار دو نفرمون بود خییییلی خوب بودد بعد از  اون رفتیم یکم دیگه تو بازار چرخ زدیم

همش نفسیم یه چیزایی و بهم نشون میداد میگفت قشنگه ؟ سلییقشش حررررف نداره عالیه

تا به یه مغازه رسیدیم یه لباس مشکی تن مانکن بودعشقم  گفت قشنگه گفتم خیییییییلی گفت

میخوای بریم پروش کن ببین اندازته یا نه کلییییی غافلگیرو ذوق زده شده بودممم رفتیم تو لباسو

پوشیدم خیلی تو تنم قشنگ بود اقایی هم کلی خوشش اومده بود اونو خریدم اینم شد اولین

خرییده دو نفرموووون دیگه تندی رفتیم سمت مترو و امام خمینی از هم جدا شدیممم

ولی اونروز بههههترین روزه دنیا بود کلی کنار عشقولیم بهم خوش گذشت مرسی حسینم 

بابته همه چیز نفسمممم 


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 29 / 11 / 1393برچسب:, ساعت 11:1 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

دوشنبه 93/9/17

 

اون روز توی پارک نزدیک مترو وایستاده بودی منتظر من که من بهت رسیدم و دست دادیم

 

شروع کردیم قدم زدن خیلی روز خوبی بود تو کل راه همش سر به سر هم میذاشتیم

 

تا رسیدیم پارک همیشگیمون پارک اون روز یکمی شلوغ بود من تا نشستیم شیطونیم گل کزد

 

خودکار قرمزمو در اوردم از تو کیفم میخواستم یه کارایی رو دستت انجام بدم عشقم ولی تو هی دسستتو

 

بهم نمیدادی اخر سر به هر زحمتی بود دستتو گرفتم دسته خودمم چسبوندم به دستت جوری که بغل

 

دستامون بهم چسبیده بود بعد یه نصفه قلب رو دست تو کشیدم اون نصفشم رو دست خودم وقتی کارمو

 

دیدی کلی بهم خندیدی بعدشم یکم دیگه سر به سر هم گذاشتیمو برگشتیم سمت خونه ...

 

وقتی رسیدیم خونه تا عکسه قلب رو دیدم سریع ازش عکس گرفتم تا پاک نشه حسینم

 

 

شبم از تو خواستم که عکسه دستتو واسم بفرستی زندگیم اول گفتی داره پاک میشه ولی به خاطر

 

من پررنگش کردی و عکسشو برام فرستادی

 


 

منم سریع رفتم با گوشی عکس دستامونو بهم چسبوندم و قلبای نصفه رو بهم چسبوندم

عکیو که دیدی کلی ذوق کردی عشقم

 

اینم یکی از دیوونه بازیامون عشقم

 

مرسی که کنارمی زندگیه من عاششششششششقتم حسینم

 

 


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 2 / 10 / 1393برچسب:, ساعت 4:41 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune

این دومین شب یلداییه که من و تو کنار همیم عشقه من

یلدای پیش تا نزدیکا ی صبح بیدار بودیم و با هم چت میکردیم نفسم

امیدوارم به همین سرعتی ک این 1 سال گذشت

سالای دیگه هم بگذره و ما مال هم بشیم حسینم

عاشقتم

 
 
 
 
 
 

برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 30 / 9 / 1393برچسب:, ساعت 6:47 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune

دوشنبه 93/9/5

 

اون روز بیشترین روزی بود که تونستم عشقمو سوپرایز کنم شب قبلش قبل از اینکه بخوابیم

 

بهم گفتی که فردا میام دیدنت منم خیلییییییی خوشحال شدم و کلی شکلک بوسو اینا واست

 

فرستادم عشقم ولی یهو گفتی شوخی کردم میخواستم جو بدم منم همش سرت غر میزدم یهو گفتی

 

خیلی حال میده سر به سرت بذاره ادم بعد گفتی که فردا میام میبینمت من دوباره کلیییییییییی ذوق کردمولی

 

بهت گفتم تلافی میکنم کار امشبتو صبح که از خواب بیدار شدم دیدم هوا بارونی کلی تو ذوقم خورد

 

چون بارون شدید بود و ممکن بود قرارمون کنسل بشه عشقم ولی یهو به ذهنم رسید که بریم کافی شاپ منم

 

که از یه ماه قبل منتظر یه فرصت واسه سوپرایز کردن تو بودم گفتم این بهترییین فرصته چون معلوم نبود قرار بعدیمون

 

کی باشه وقتی بهت گفتم بریم کافی تا بارون کمتر بشه تو هم قبول کردی زندگیم تو راه افتادی منم تا اومدن تو حدودا 2

 

ساعتی وقت داشتم واسه ی همین سریع اهنگه تولدت مبارک ارمین وتتلو رو ریختم تو فلشم اماده شدم از خونه زدم بیرون

 

اول رفتم سمته کافی که تعطیل بود ولی مغازه کناری کافی شاپ گفت که یکم دیگه باز میکنن منم تا مطمین شدم سریع رفتم

 

بقیه کارا رو ردیف کنم زندگیه من سریع ماشین گرفتم و رفتم مرکز خرید و کادوهایی که قبلا انتخاب کرده بودم و بخرم

 

اول رفتم تو مغازه چیزای تزیینی یه ماشین چوبی واسه عشقم خریدم

 

 

بعدش رفتم یه جا دیگه و ساس بند مشکی واسه حسینم خریدم اخه رنگ مورد علاقه حسینمه دیگههه

 

بعدم رفتم پاکت خوشگل با طرح یه دختر و پسر کارتونی گرفتم و پوشال قرمز اما انقد هول بودم

 

یادم رفت عکس بگیرم ازشون از هیچی عکس نگرفتییییییییییم

 

کادو ها رو که خریدم رفتم سمته شیرینی فروشی و یه کیک با قلب سفید ابی روش خریدم با دوتا شمع 1و8

 

نارنجی رفتم سمته کافی شاپ داشتم به مرده میگفتم چه کار کنه که یهو اس دادی من رسیدم عشقم

 

منم سریع کادو رو گذاشتم تو پاکت توش پوشال گذاشتم و با فلش دادم به مرده و اومدم سمته جای همیشگی

 

یکمی اونجا منتظرت شدم تا بلاخره رسیدی زندگیم دستو همو گرفتیم رفتیم سمته کافی شاپ نشستیم پشت اون

 

میزی که تولد سال قبلتم نشسته بودیم ولی من یه کاری کردم که پشتت به مرده باشه و نتونی کاراشو ببینی عشقه من

 

مرده واسمون منو رو اورد دو تا شیرکاکاوو سفارش دادیم وقتی سفارشو گرفت اهنگ تولد رو پلی کرد و ...

 

بعدش داشتیم با هم حرف میزدیم گفتی چه خبر ؟ منم گفتم واست یه سوپرایز دارم گفتی چی یهو اروم خندیدم و

 

به سمته مرده که با کیک داره میاد سمتمون اشاره کردم وقتی دیدیش انقد ذوق زده شده بودی نمیدونستی چی بگی

 

 شده بودی عین عکسه بالا دست داشتم همونجا بپرم بغلت محکمممممم بوست کنم انقده با نمک شده بودی

 

بعد یکم که از شوک در اومدی بهم گفتی این کارا چیه دیییییییووووونههههه میکشمت و خونت و حلال کردی منم

 

فقط به قیافه ی ناز و ذوق زدت نگاه میکردم و میخندیدم مرده واسمون بشقاب و چاقو اورد به پیشنهاد من خودمون

 

کیکو میخواستیم ببریم اول بهت گفتم شمعا رو فوت کن تا اب نشده یه ارزو هم کنیاااااا وقتی شمعتو فوت کردی عشقم

 

اروم دست زدم واست و گفتم تولدت مبارک بعدش شروع کردیم کیک خوردن و همش میخندیدیم و سر به سر هم میذاشتیم

 

بعدش که کیکو خوردیم گفتم سوپرایزا هنوز مونده گفتی دیگه چیییی.... رفتم از مرده پاکتو اوردم دادم بهت باز کلییییی ذوق کردی

 

فدات بشم من بعد از اینکه کادوهاتو باز کردی بازم یه تیکه کیک دیگه باهم خوردیم ولی تو یه ظرف و خودت کیک و میذاشتی تو دهنم

 

همش دستم تو دستت بود و با هم حرف میزدیم  گه گاهی هم دستمو میبوسیدی عشقم

 

اهنگ تایتانیکو تو کافی شاپ گذاشتن من اروم واست میخوندمش عشقم تو هم با عشق به چشای من خیره شده بودیم

 

یه برگه اقاهه واسمون اورد تا روش یادگاری بنویسیم اخر اون برگه اسم دوتامونو نوشتی با دوتا قلب عشقم منم گوشش نوشتم عاشقتم تاریخم زدیم روش

 

بعدش پا شدیم یکمی از کیکم دادیم به کافی شاپی و از اونجا اومدیم بیرون شروع کردیم به قدم زدن یکمی هم تو پارک نشستیم و کلی بوسم کردی و قربون صدقم رفتی

 

 

با هم حرفیدیم عشقم خیییییییلی روز خوبی بود اخرش که خواستیم از هم جدا بشیم باز ازم تشکر کردی و دست دادیم و   خداحافظی

 

تولدت مبارک تنها بهونه زندگیه من خیلی خوشحالممممم که هنوزم کنارمی عاشقتمممم دوست دارمممم دیووونتم عشقه من

 


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 30 / 9 / 1393برچسب:, ساعت 4:41 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune

حسینم تنها بهونه زندگیه من تولدت مبارک عشقه من

 

 

عشقه من بهترین ها رو واست ارزو میکنم بهترییییییییییییینم

 

 

 

خییییییییییلیییییی خوبه که دومین سال تولدتم کنارتم عشقم

 

 

امیدوارم یه روز مال هم بشیم و تولدتو بگیرم واست مرد زندگی من

 شکلکهای جالب آروین

 

تولدت مبارک عشقمممممم

 

 

 

 


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 24 / 9 / 1393برچسب:, ساعت 1:41 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

واییییییییییییییی خیلی خوشحالممممم

یکمی دیر شده که بگم

ولیی....

28 شهریور

سالگرده عشقمون بووووود حسینم

پارسال تو یه همچین روزی شدی عشقه من .. یه تیکه از وجودم

عاشششششششششقتم زندگیم

امیدوارم همینجور که این یک سال رو کناره هم بودیم

باقیه سالا هم کناره هم باشیم و بلاخره بهم برسیم

سفر به فضا سفینه نمیخواهد....

 



تو بگو " دوستت دارم " فضا بامن...!!!

 زندگـــی گاهی پیش نمیره

 

 ولی تــــــــو تونستی...

 

 اونو بـــرام پیش ببری

 

 "دوســتــت دارم"

 

 

 

ماله من نباشـــــــی؟؟؟

 

هیــــــــــــــــس....

تو ماله منی....

همین....

 

باره اخرت باشه که می خوای زندگیمو ازم بگیری...

 

 

 

 

 

 

 

 من خــــــــــوشبخــــت ترینم ..

 

    
چـــون تـــ♥ـــــو رو دارم ..
    
تــــــویی که ..
    
حتـــــی فکر کردن بهت ..
    
قلبمـــــو گرم میکـــــنه ..
    
تـــــو رو با همـــه دنیــــــا هم عوض نمیکنم ..
    
هیـــــچوقت اینقــــــدر آرامش نداشتـــم
    
محبوب ِ قلبـــــم ..
    
دوستــــــت دارم

 



برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 2 / 7 / 1393برچسب:, ساعت 2:1 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 26 / 6 / 1393برچسب:, ساعت 12:36 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

یکشنبه 23/6/93

دیروز خیلی خیلی روز خوبی بود

ساعت 3 تو پارک با هم قرار داشتیم اما صبح که از خواب بیدار شدم فهمیدم

باید 2.30 به یه مهد واسه مصاحبه سر بزنم دیگه تا نزدیکا 2 سری اماده شدم

با عجله رفت سمت مهدکودک داشتم با مدیر اونجا حرف میزدم

یکی از مادرا اومد مجبور شد بره پایین منم تا دیدم یکم طولش داد رفتم پایین

کلاسو بهونه کردم که دیرم شده گفتم واسم اژانس بگیره اومدم سمت پارک

تو راه یه بسته پسته خریدم تا رسیدم به پارک این دفعه زنگ نزدم

خواستم مثلا غافلگیرت کنم اخه انتظار داشتی دیرتر برسم

اما هر چقدر گشتم و جاهایه قبلی رو که مینشستیم گشتم پیدات نکردم

واسه همین مجبور شدم زنگ بزنم بعده چند دیقه پیدات کردم تو الاچیقایه پارک

جا گرفته بودی

اومدم پیشت بلند شدی دست دادی بعد روی صندلی کناریت نشستم یکمی صحبت کردیم

بعد 10 دیقه گفتم بلند شو اونورتر میخوام کنارت بشینم دستتو انداختی دور کمرم

خیلی حس خوبی بود یکمی حرف زدیم بعد با پیشنهاد تو رفتیم رو چمنای کنارش نشستیم

اول رو به روت نشسته بودم ولی تا دستاتو باز کردی

اومدم کنارت خودمو تو بغلت جا دادم و بوسم کردی

بعد پسته رو که خریده بودم باز کردم واست پوست میگرفتم با هم میخوردیم

داشتیم با هم صحبت میکردیم یه خانواده ای اونور تر کنارمون نشستن

بچه هاشون یکمی شیطون بودن میدیدن من تو بغلت نشستم

از هر سمتی میخواستن به ما نزدیک بشن و ببینن ما چه کار میکنیم

خییییییییلی با نمک بودن کلی بهشون خندیدم

تو بغلت نشسته بودم یهو بلند شدی یه قاصدک اوردی

گفتی چشاتو ببند ارزو کن فوتش کن منم ارزو کردم تا ابد کناره هم باشیم

بعدش فوتش کردم نصفه دیگه قاصدکه هنوز جدا نشده بود دادم تو فوتش کنی

 

فقط شاخش موند اونم بستم به درخت خل بازیایه منه دیگه

نشسته بودیم یهو گفتی میخوای سرتو بذاری رو سینممم منم

چون خیلیییی دوس دارم این کارو زودی قبول کردم

 

خییییلی خیلی ارومم کرد اما خب چون کمرت درد میگرفت سریع بلند شدم

گفتم میخوای واسه اینکه کمرت اذیت نشه تکیه بدی به پاهام

یه کوچولو نگاهم کردی بعد گفتی اره

همینجوری که سرت رو پاهام بود با صورتتو موهات بازی میکردم

با هم دیگه حرف میزدیم چند نفر اومدن کنارمون نشستن

ماهم جامونو عوض کردیم رفتیم یکمی اونورتر نشستیم

داشتی یه وره دیگه رو نگاه میکردی منم سریع لپاتو گرفتم سمت خودم

چرخوندمت لباتو بوسیدم بعد تو صورتم نگاه کردی خندیدی

 

 

همینجوری که روبروت نشستم یهو اومدم بغلت

چند بار اینجوری بغل کردیم همو بهترین حس دنیا بودن کنار تو عشقم

روبرو هم نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم یهو متوجه پای پلیس

پارک شدی گفتی پاشو بریم اما پلیسا ما رو نگه داشتن 

بعد گفتش که اینجا جای خوبی واسه نشستن دختر و پسر نیست ما هم

عذر خواهی کردیم یکمی رفتیم جلوتر گفتی بشین رو این نیمکتا

وقتی اومدی 2تا رانی و یه پاستیل گرفتی اومدی سمتم منم پا شدم

اما این دفعه از ترس پلیس پارک رفتیم پشت میز شطنج رو به رو هم نشستیم

کلی حرف زدیم بعد مامانم اس داد که میخوایم بریم بیرون میای منم چون

خیییلی دوست داشتم بیشتر کنارت باشم گفتم اره میام بیرون

اخه اونجوری راهمون بیشتر میشد بیشتر میتونستیم قدم بزنیم

وسط راه راهمونو عوض کردیم از یه کوچه رد شدیم اخه خیلی باحال بود

تا اخرش رفتیمو باز برگشتیم وسط کوچه لبامو بوسیدی

کلیی با هم قدم زدیم بازم وقتش شد که از هم جدا بشیم ولی

خییلی خوش گذشت و خیییلی بیشتر کنار هم بودیمم

عاششششششششششقتم حسینم امیدوارم همیشه کناره هم باشیم

از همتون میخوام که واسه منو عشقم و تموم زندگیم دعا کنین بهم برسیم

 

 

 

 


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 24 / 6 / 1393برچسب:, ساعت 10:15 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune

slmm

mn bade ie modate tulani ke natunestam biam baz bargashtam be weblog

amaa daste khali naumadam


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 24 / 6 / 1393برچسب:, ساعت 12:2 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

بعده افطار تو پارک نشسته بودم با مامانمو خالم

تو هم خونه زن داییت بودی گفتم ای کاش الان پیشم بودی

بعد ادرسه پارکو ازم گرفتی دقیق حدس زدم که بخوای بیای ازت پرسیدم گفتی نه

رفتم تو پارک یه جایه دور از مامانم که بتونم باهات حرف بزنم

زنگ که زدم فهمیدم داری میای پارک پیشم کلییییییییییییییی ذوق کرده بودم

جایی که نشسته بودم سعیدم پیشم بود یه لحظه رفت اونور منم جامو عوض کردم پیدام نکنه

خلاصه از رو تابلو ها و اینا بهت ادرسو دادم رسیدی پارک

خیییلی خوشحال بودم یه جای خلوت گیر اوردیم دوتایی نشستیم

یکمی حرف زدیم یه کوچولو قدم زدیم اما بعده 20 دیقه مامانم زنگ زده بود باید برمیگشتیم

موقع خداحافظی دستتو گرفته بودم دلم نمیومد برم اما از هم جدا شدیم و تو جلو جلو رفتی

خیییییییلی شبه قشنگی بود اما خیلی کم بود 42 Orange Emoticons


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 16 / 5 / 1393برچسب:, ساعت 7:37 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune

عشقم منو ببخش

از اون به بعد رو دیگه نتونستم تو دفتره خاطراتم بنویسم

البته فک کنم دلیلشو بدونی

اما از این به بعد اینجا مینویسمشون با تاریخ قوله قول

ولی اخرین باری رو که بیرون بودیمو مینویسم البته بی تاریخ زندگیم


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 16 / 5 / 1393برچسب:, ساعت 7:32 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune

92.10.25

 

اون روز بعده امتحان اومدی تو همون کوچه همیشگیمون

طبق معمول نفسیم زودتر رسیدی بر عکسه روزایه دیگه ایندفعه زیاد وقت نداشتیمم

بهت زنگ زدم که ببینم کجایی از دور دیدمت گوشیو قطع کردم

بعده چند ثانیه که بهم رسیدیم از همون اولش دستایه همو گرفتیمGemini

شروع کردیم قدم زدن واسه اینکه لجه منو در بیاری یه دونه از برگه های تبلیغاتی رو از رو دیوار کندی

ارایشگاه زنونه بود هی میگفتی میخوام زنگ بزنم به شماره منشیش خانومه

منم هی جیغ میزدم نه نمیخوام یهو حواست نبود برگه رو از تو دستات کشیدمش

خواستی ازم پسش بگیری که پاره شد  بعد ادایه منو در اوردی گفتی میخوام بذارمش تو دفترم یادگاری

منم گفتم ااا نه من همین کارو خواستم باهاش انجام بدم

گفتی بوسم کن تا بهت بدمش منم لپتو یه بوسه کوچولو کردم برگه رو گرفتم بلاخره

همینجور که قدم میزدیم یواشکی لپمو بوسیدی ( انقده خوف بووووود)

اما چون قرار بود با دختر عموم برم بیرون زنگ زد مجبور شدیم از هم جدا بشیم

البته تا ایستگاه امام خمینی راهمون با مترو یکی بود

دست تو دست هم قدم زدیم رفتیم سمت مترو به اونجا که نزدیک شدیم مجبور شدیم

یکی این دسته خیابون باشه یکی اون ور وارد که شدم

تو سالن منتظره الی بودم که عشقم از پله ها اومد پایین یه نگاه به من کرد لبخند زد

تا الی رو پیدا کنم یکمی طول کشید اما حسینم سوار نشده بود منتظر بود ما برسیم

تا منو دید یه چشمکه کوچولو زد سوار شدیم تو مترو تو اون شلوغی باز اس بازی میکردم

گفتم ای کاش بازم ببینمت قبل از اینکه کاملا دور بشیم

تو هم به خاطره من موقع پیاده شدن یکمی مکث کردی دیدم همش اینور و اونور دنباله منی

که هم دیگه رو واسه اخرین بار دیدیمو یه لبخنده کوچیک زدی و رفتیی

اون روزم یکی از بهترین روزایی بود که کنارت بودم انشالله که این روزایه خوب تا اخره عمرمون ادامه پیدا کنه


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 12 / 4 / 1393برچسب:, ساعت 4:14 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune

دلم میخواد حتما ً قبـل ِ خواب ببـوسمت!

وقتی زیرپیـرهنی سفیـد حلقه ای می پوشی و

بـازوهاتو با اون پیـچ ماهیچه ای مردونه میندازی بیـرون ..

وقتی صورتت ته ریش جذابی داره ..

وقتی صدات خسته و خمار خوابه...

دوس دارم ببوسمت!

وقتی برات یه آهنگ ِ جدیـد میذارم و می گم : ” اینـو برای تـو آوردم"!

وقتی توچشات پر خواستنه...

وقتی دست های ِ ظریـف ِ خودم میـون ِ دستای ِمردونه ات گم می شن ..

دوس دارم ببوسمت ! ..

وقتی با نگاهـی پـُر از تحسین سر تا پامو برانـداز می کنی ..

دوس دارم ببوسمت

وقتی مثل ِ پـَر از رو زمین بلنـدم می کنی.. !

وقتی تو دلتنگی باهامی...

دوس دارم ببوسمت!


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 3 / 3 / 1393برچسب:, ساعت 8:57 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

92.10.4

 

واااااای اون روز یکی از بهترین و قشنگترین روزایه زندگیم بود

صبحش امتحان داشتم رفتم مدرسه تا امتحانمو دادم سریع اومدم خونه 1 ناهاره مختصر خوردم

سریع اماده شدم رفتم دنبال کیمیا

اخه اونم قرار بود بیاد عشقمم میخواست یکی از دوستاشو بیاره

رفتم دنباله کیمیا اما نمیخواست بیاد دعواش شده بود با مامانش ولی به هزار زور و زحمت راضیش کردم

اول ماشین گرفتیم من رفتم کلاس گیتار اونجا اصن حواسم به درس نبود

همش تو فکره این بودم کی کلاس تموم میشه که من نفسمو ببینم

بلاخره تموم شد با کیمیا رفتیم سمت پاساژ تا اونا برسن رفتیم پایین یه چرخی زدیم همون موقه به کیمیا گفتم بریم بالا

تا رسیدم بالا عشقمو دوستمو دیدم نفسم داشت به من زنگ میزد بپرسه کجاییم ما تا دیدمش سریع سلام کردممم

سرشو اورد بالا زندگیم سلام کردیم رفتیم پایین تو پاساز عشقم درو نگه داشته بود اول اونا رفتن بعد به من گفت بفرمایین

منم رفتم تو یکمی حرف زدیم بعد مامان کیمیا زنگ زد شماره یه نفرو از تو گوشیش میخواست اخه گوشیش دست کیمی بود

من رفتم بیرون که با مامانش صحبت کنم بیاد خونمون کیمی موقه رفتن بیرون نفسم 1 چشمک کوچولو زد

رفتم بیرون همش نگاهش به من بود اومد تو به کیمیا گفتم که شماره رو از تو گوشیت بده کیمیا هم ترسید رفت خونشون

حالا منو نفسمو دوستش تو کافی بودیم دوستش انقد عصبی بود که قلیون سفارش داد

مسئول اونجا 1 خانوم بود اومد سفارش بگیره نفسیم داشت نگاش میکرد یهو چشماش افتاد به من اخم کردم

قربونش برم سریع سرشو انداخت پایین یکمی اونجا نشستیم اما بعد منو زندگیم رفتیم بیرون قدم زدن اولش یکم احوال پرسی 

کرد بعدش گفت قرار بود دستتو بدی به من منم تا اینو گفت سریع دستمو اوردم جلو

تو هم دستتو گذاشتی تو دستمو دنیا ماله من شد شروع کردیم قدم زدن خیییییلی خوش گذشت هر 5 دیقه یه نگاه به من

مینداختی دستام از سرما یخ کرده بود اما دلت نیومد ولش کنی بعد گفتی دستات چ سردن همونجوری ک دستامو گرفته بودی 

گذاشتیش تو جیبت

كه ز قنديل جهان سوي تو باز آمده ام...

گفتی دفه بعدی 1 لباس میخرم که دسته 2 نفر جا بشه تو جیبش بزرگ باشه انقد خوش میگذشت که حواسمون به دوسته

عشقم نبود مجبور شدیم برگردیم دوستش تو خیابون منتظرمون بود تا اخرین لحظه دستامو گرفته بود بعد که رسیدیم پیش

دوستش گیتارم دستش بود خواست به من بده حسینم نذاشت از دستش گرفتو خودش بهم دادش خداحافظی کردیمو به خاطر

کیمی کلی عذر خواهی کردم و بازم 1 چشمک کوچولو زدیو من رفتم خونمون دستام بو عطرتو گرفته بود همش دستمو بو میکردم

خیییییییییییلی خوش گذشت


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 21 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 1:9 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune

92.9.24

تولدتتتت مبارککککککککک نفسه من

اولین تولدی که باهم بودیم 24 اذر بود شبه قبلش راس ساعت 12 که میشه روزه بعد داشتیم اس بازی میکردیم

من - حسینم؟

عشقم - جونه دلم...

من - تولدت مبارک عشقممممممممممI Love YouIn LoveIn LoveIn Loveایشالله همییییییشه کنار هم بمونیمو سالم باشیم تولدت میارک نفسم

 

عشقم- واااااااااااااااییی مرسیییییی غزالم .عاشقتم In Love

من- تازه به غیر از اون کادویی که بهت دادم 1 چیزه دیگه هم واست اماده کردم اخه نمیدونستم قراره 2 بار قبله تولدت همو ببینیم

www.hamdame.tanhaei.loxblog.com

این ادرسه وبلاگیه که توش همه جمله هایی رو که واسم فرستادی رو اونجا نوشتم امیدوارم خوشت بیاد زندگیم

عشقم-مرسیییییییییی نفسیییییی

من - اما الان نمیریاااااااااا بذار صبح با پی سی برو اخه اهنگم داره

عشقم - باشه عزیزه دلم

حدود یه ربع باز اس بازی کردیم  بعدش گفتم بریم لالا؟

شب بخیر گفتیم 5 دیقه بعد اس اومد

عشقم - عشششششقم مرسییییییییی خیییییلییییییییی قشنگهههههههههههههههه من دیگه طاقت نیاوردم تا صبح الان رفتم

من -ای شیطووون. همش به خاطره توه حسینم دوست دارم .

این اولین تولدی بود که کنار هم بودیم واسمون دعا کنین که باقیه تولداشم کنارش باشم

 

 


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 21 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 10:50 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

92.9.22

 

اون روز ساعت 6 از خواب بیدار شدم رفتم دوش گرفتم و به قول خودت خوشمل کردم بعد رفتم سر جلسه ازمون هوا عالی بود بارونی دقیقا همونجوری که من دوس دارمممممممممم

بعده ازمون سریع رفتم دمه پاساژ منتظرش وایشادم تا بیاد هی اینور  و اونور خیابونو نگاه میکردم که از کدوم سمت میخواد بیاد یهو از دور دیدمش و لبخند رو لبامون نشست

رفتیم پایین دیدیم کافی تعطیلههههههیکم فکر کردیم تصمیم گرفتیم بریم که من واسه کنکورم ثبت نام کنم که اونم تعطیل بود ازونجا که من باید کارامم انجام میدادم رفتیم گوشیمو تعمیر 1.2 تا کافی نته دیگه هم سر زدیم که تعطیل بودن بلاخرهههه بعد از کلی سردرگمی تصمیم گرفتیم ک قدم بزنیم

عشقم - من تشنمه بریم یه چیزی بخوریم!! چی میخوری؟

من - هیچییی

عشقم - مگه دسته خودته باید بخوری...

2 تااب البالو گرفتی و شروع کردیم قدم زدن یه کوچولو که قدم زدیم یکمی چرخیدیم بعد باز برگشتیم ببینیم که کافی نت بازه یا نه اونجا نشستیم و من ثبت نام کردم تو کافی نت 1 سیدیه فیلم بهت دادم بری نگاش کنی بعد رفتیم یه سر به گوشیم زدیم خوشبختانه در دست تعمیر بود

دوباره رفتیم شروع کردیم قدم زدن خیلی دوست داشتم دستاتو بگیرم اما من خیلی خجالتیم واسه همین ساکت موندم تو راه کلی شیطونی کردی و دل منو بردی همه اگهی هایی که رو دیوار چسبیده بودن و کندی 

پرسیدی بریم یا برگردیم؟ منم گفتم اول یه سر به گوشیم بزنیم رفتیم بازم درست نشده بود

گفتی بریم ذرت مکزیکی بخوریم تا درست بشه رفتیم بغل پاساز سفارش دادیم و شروع کردیم خوردن 3 تا ببعی واست گرفته بودم بهت دادمششوووون گفتی بذار تو جیبت بعد ازت میگیرمشون انقدر گرم صحبت شدیم که گوشیو یادمون رفت بعد من یادم اومد سریع رفتم دیدم پاساز بستست  اما مرده منتظر ما مونده بود بیچاره گفت ما رو اینجا کاشتین خودتون رفتین دنبال عشق و حالتون خلاصه رفتیم گوشیو گرفتیم و رفتیم خونه موقع خداحافظی دست دادیییم و رفتیم خونه هامون خییلی روزه قشنگی بود


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 20 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 8:24 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune

92.9.7

 

ساعت حدودا 11 بود سر کلاس ریاضی نشسته بودم که یهو یه پی ام اومده بود بلهههههههه از طرفه نفسم با 1 خبر خوب گفت که میخواد منو ببینههه تا اینو خوندم یهو سرحال شدم و میخندیدم فک کنم استاده هم تعجب کرده بود

بین زنگه فیزیک و عربی یه 15 دیقه ای وقت بود نفهمیدم چجوری رفتم ز اموزشگاه خونه و لباسامو عوض کردم بعد برگشتم سر کلاس عربی 7.34 کلاسم تموم شد سریع رفتم پایین اموزشگاه یه هدیه ی کوچولو واسه تولدش خریدم اخه من که ممکن بود نبینمش تولدشم 24 اذر بود سریع رفتم سمت کافی

الهی قربونش برم 1 ساعت زودتر رسیده بود داشت یکمی بارون می اومد زیره سایبون ایستاده بود منتظره من رفتم جلو سلام کردم بعد با هم رفتیم پایین کلییی اونجا بهمون خوش گذشت من یهو یه جعبه از تو کیفم در اوردم گفتم تولدت مبارک

عشقم - مرسیییی توش چیه ؟

من - بازش کن ببین

عشقم - ن بابا این ماله من نیست جعبش دخترونست

من - همه جعبه هاش همین بووووود بازش کن

عشقم - نخیر دخترونست

من - نیست بازش نمیکنی ؟

عشقم - خب بذار حدس بزنم

یکم چرخوندش نفهمیدی چیه بعد اروم بازش کردی توش 1 گوی بود که 1 دختر و پسره توش بودن خییلی خوشحال شدی گفتی من از بچگیام ازینا دوس داشتم و اینا تو همون کافیم صداشو دراوردی و اهنگ زد

دیگه باید میرفتم اخه دیر وقت بود رفتیم بالا واسه اولین بار دستتو دراز کردی منم دست دادم از استرس گرم بودو عرق کرده بود دستایه منم همیشه یخه

داشتم میرفتم سمت خونه که دیدم تا یه جاهایی هم مسیریم زیر اون بارون نم نم 5 دیقه قدم زدیم خیلی خوب بود اولین بار که با عشقت قدم میزنی زیر بارون باشه دیگه راهمون جدا شد 1 چشمک زدی خدافظی کردیم و رفتی

خییییییییییییلی شبه قشنگی بود

 


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 20 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 12:2 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

92.8.29

 

اون روز بهترین دوستم کیمیا اومد خونمون باهم رفتیم بیرون

خیییییلی هوا عالی بود بارونه خیلی قشنگی بود ازون هواها بود که دوست داشتم کنارم باشی

دیگه کم کم داشتیم بر میگشتیم که دیدم اس فرستادی یکم اس بازی کردیم

من - انقد بارون قشنگیهههههه

عشقم - میدونم منم زیر بارونم

من - تنهایی؟

نفسم - آره عزیزم

بعد از 2 دیقه زنگ زدم با هم حرفیدیم

من - سلام

زندگیم - سلام خوبی؟؟

من - مرسی تو خوبی ؟

عشقم - اره چه خبر کجایی ؟

من - با کیمی اومدیم بیروووون یکم بگردیم

عشقم - راستشو بگوووو شیطون چند تا شماره گرفتی؟؟

من - هیچیییییی انقد اذیتم نکننن

کیمیا از اون ور - دروغ میگه کلی شماره گرفته

من - ااااا این دروغ میگه ها

عشقم - باشه . من رسیدم خونه کاری نداری؟

من - نه مراقب خودت باش

عشقم - تو هم مراقبه خودت باش

من - خدافظ

عشقم - خدافظ

2دیقه  41 ثانیه با هم حرف زدیم خیییییلی خوب بود درسته قبلا تو ویچت ویس فرستاده بودیم و رو در رو هم حرف زدیم اما این اولین بار بود که تلفنی میحرفیدیم

اهان وقتی زنگ زدم با یکمی تاخیر ج دادی بعدا فهمیدم واسه این بوده که تعجب کردی از اینکه من زنگیده بودم

 

 
 

برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 20 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 11:41 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

92.8.24

 

اون شب یکی از بهترین شبایه ما بود کلی بیدار موندیم و در مورده چیزایه مختلف حرف زدیم در مورد اینکه ایندمون چی میشه و چه اتفاقایی ممکنه بیفته در مورد خاطرات گذشته حرف زدیم از همون اول که بهم میگفتی ابجی تا الان خیییییییییلی شبه قشنگی بود دوست نداشتم تموم بشه امیدوارم 1 شب با هم بشینیمو این وبلاگو بنویسیم هر چقدرم میخواد طول بکشه مهم نیسست بلاخره میگذره 

 

دوست دارم

 


 

برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 20 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 11:33 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

92.8.9


پنج شنبه 9 ابان ماه بود که کلاس فیزیکم کنسل شد خییلی خوشحال بودم چون قرار بود عشقمو ببینم نه مثله دفه قبل از دور این دفعه تو 1 کافی شاپ تو پاساژ که از 1 ماه قبلش پیداش کرده بودم

از کلاس ریاضی که برگشتم خونه سریع اماده شدم چون عصر همون روز قرار داشتیم ساعت 4.45 از خونه زدم بیرون همین جور ک داشتم به تو ادرس میدادم پیداش کنی خودمم میومدم تا اینکه منو از دور دیدی اس دادی دیدمممممممممممت منم گفتم کجایی؟

همون لحظه من اومدم تو پاساژ بهت اس دادم که من پایینم بعده حدود 5 دیقه تو هم رسیدی 1 سویشرت گرفته بودی دستت به هم که نزدیک شدیم 1 رز قرمز از زیره لباسی که دستت بود اوردی دادی دستم خیلی خوش بو بود هنوز که هنوزه بعده 7 ماه دفترم بوی اون گل رو میده

بگذریم

باهم رفتیم تو کافی شرو کردیم حرف زدن عاشقه اون وقتایی بودم که سرمو میاوردم بالا یهو چشم تو چشم میشدیم  اون وقتی که کنارت بودم جزو بهترین لحظه های عمرم بود اما دیگه باید از هم جدا میشدیم اخه من بعدش کلاس داشتم و مجبور بودم ک برم سر کلاس به پیشنهاد من بلند شدیم و رفتیم بیرون از هم خداحافظی کردیم تا رفتم اون دسته خیابون اس دادی دوست دارم منم کلی بابت امروز تشکر کردم خیییییییلیییی روزه قشنگی بود


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 17 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 8:19 PM بـ ه قـلمـ asheghe difune

تاریخشو دقیق یادم نمیاد اما 1 شب گفتی که میخوایم بیایم مهمونی خونه زن داییم تویه ... منم خیلی خوشحال شدم که بعده 3 ماه اشنایی میتونم عشقمو ببینم واسه همین از شب کلی برنامه ریزی کردیم و خوشحال بودیم ک کجا همو ببینیم اون شب گذشت و صبح شد انقد هر 2 ذوق داشتیم ک ساعت 7 بیدار شدیم روز جمعه ای مامانت که بیدار شد گفتی میخواین برگردین خونتون نمیشه همو ببینیم عصبی شده بودی سعی کردم ارومت کنم دلو زدم به دریا گفتم من میرم سر قرار اگه شد که میاد اگرم نه که از همون شهر کتابه روبروش کتاب میخرمو برمیگردم تا بهت گفتم که من رسیدم گفتی منم تا 10 دیقه دیگه اونجام من تو کتابفروشی بودم خود ب خود لبخند میزدم و استرس داشتم اخه اولین قرارم بود  اون تو منتظرت بودم ک گفتی رسیدم منم با ذوق تموم اومدم بیرون تا سرمو گرفتم بالا چشم تو چشم شدیم اون دسته خیابون بودی تو منم اینور بودم تا منو دیدی سرتو انداختی پایین اس دادی دیدمت خانومه خوش خنده انقد هول کرده بودم نمیدونستم چکار کنم تو هم عجله داشتی خلاصه من رفتم خونه تو هم برگشتی خونتون این قشنگترین لحظه ی دیدار ما بود هیچ موقه فراموشش نمیکنم

 

دوست دارم عشقم


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 17 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 11:44 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune

ما تو چت با هم اشنا شدیم من بهت میگفتم داداشی خیلی دوست داشتم واقعا 1 شبب گفتی بهم دوست دارم  اون شب هم شوک شده بودم هم خوشحال بودم اینو گفتی و میخواستی واسه همیشه از چت بری اما من نذاشتم بلاخره بعده 1 ماه شرایط جور شد فکر کنم 25 یا 26 شهریور بود 1 بار دیگه ازم خواستی و منم قبول کردم گفتم دوست دارم و داشتم و ازون لحظه همه زندگیم شدی شدی نفسم این جوری بود که عشق ما شروع شد امیدوارم که هیچ موقه هم تموم نشه عاششششششششششششقتم نفسم


برچسب‌ها: ... ادامـ ه حرفـامـ ...
♥ 17 / 2 / 1393برچسب:, ساعت 11:38 AM بـ ه قـلمـ asheghe difune


طراح : صـ♥ـدفــ